هنگام ورود به پارکینگ ، این مرد شروع به قدم زدن بین اتومبیل ها و به دنبال داخل کرد تا به دنبال سرقت باشد. یک جمعیت سیاه او را روی یک داغ گرفتار کرد و صاحب ماشین گفت که او پول خود را از دست داده است. بعد از اینکه به هر حال جیب ها را جستجو کردند ، گم شدند و بعد پیشنهاد افغانى سىکس دادند که پول گمشده را در خانه گزارش دهند. با دانستن اینکه چه اتفاقی افتاده است ، مادرش در شوک بود. او نه تنها دزدی كرد ، بلكه او این كارزار پرشور را نیز به خانه آورد. آنها شخص را در صندلی گذاشتند ، اعضا را بیرون آوردند و از مادرش خواستند که موفق شود. این زن به معنای واقعی کلمه همه چیز را فهمید ، میله ای را در دهان گرفت و صاحب ماشین را مکید و به دنبال آن مرد دیگری دنبال کرد. سپس من بالا رفتم و شروع به چرخش باسن کردم. او از زیر دراز دراز کشید و سرطان و اسپرم را از سر تا دهان خود داد.