پس از بازگشت به خانه ، مرد جوان به سرعت به طبقه فوقانی ورودی خود زد و به طور اتفاقی متوجه فیلم سوپر هزارگی شد كه یك همسایه توسط قلعه عذاب كرده و قادر به رسیدن به آپارتمان او نیست. این مرد به راحتی مشکل را حل کرد و یک زن دست خود را گرفت ، باعث شد که او تشکر کند. روی میز نزدیک تخت نشسته بود ، کنار او نشست ، کمر را در آغوش گرفت و نگاهی به چشمانش انداخت. او با دست خود آلت را لمس کرد و احساس تنش کرد و سر را با لب هایش در دهان گرفت. آهسته آهسته ، گونه های خود را با خونریزی بیرون کشید ، لعنت کرد و زبانش را لعنت کرد و روی تخت گذاشت و رانهایش را پهن کرد. یک همسایه آن را در بالا کاشت ، آن را روی بشکه قرار داد ، آن را در دست قدیمی خود به درد گره زد و یک طرف روسپی را در کنار آن کاشت. عمیقا با سرطان پاره شد ، او مجبور شد از شر شلوغی خلاص شود ، خود را در صدر قرار دهد و اعدام گربه پیر را ترتیب دهد. انتهای آن را بکشید و با یک چشمه روی لبه ها به پایان رسید.